آدرینا جونآدرینا جون، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه سن داره

آدرینا بانوی اردیبهشتی

عید 95

1395/2/3 19:55
نویسنده : مامان لیدا
1,099 بازدید
اشتراک گذاری

سلام امیدوارم حال همگی خوب باشه , و سال جدید بهترین سال باشه براتون

من اومدم با خبرهای خوب و بد 

طبق معمول, دلم برای اینجا خیلی تنگ شده بود اما فرصت نکردم بیام 

 


خب اول از همه بریم سراغ تقویمای آدرینا جون 

این تقویم 4فصلو برای خودمون سفارش دادم 

 

 

اینا هم آهن رباییه , که عیدی دادیم 

 

 

 

و اینا هم تقویمای تک برگ که زحمتشو زهرا جون, مامان محمد پارسای عزیز کشیدن

 

 

 

 

 

 

هفت سینمون که همراه با شکوفه های روش, خودم درست کردم 

 

 

 

 توت فرنگی مامانی , در کنار هفت سین 

 

 ناگفته نماند که ماهی های هفت سینو انقدر صبح بلند شدی براشون نون خرد کردی که فقط یه دونه ش زنده موند بعد که دیدی ماهیه یکیش مونده میگفتی مامانی ماهی مُید؟سوال  هرکی هم میومد خونه مون میگفتی ماهی مید نیشخند

 

 گل خانوم , در کنار هفت سین مامان نسرین 

 

 

 

قربون دختر مهربوووونم برم من

چون میدونی که بابا کامی (بابابزرگ بابایی) نمیتونه خوب راه بره, همیشه بهش کمک میکنی انقدددر مهربونی که حد نداره بخدا بغل

 

 

 

 قربون اون ژستت مامانی بره ای بلااااا( به قول خودت )نیشخند

 

 

 

 اینجا عید دیدنی خونه عمه حدیث بودیم شما در حال شام خوردن رو پای بابایی

 

 

 

 

ارتفاعات ییلاق 

 

 

 

 

جوجه کوچولوی من داره از دست مرغ و خروسا فرار میکنه 

 

 

 

گل, میون گللبخند

اینجا هم که داری برای جوجه ها دونه میریزی

 

 

 

 اینجا که شهرداریمونو خوشگل درست کرده بودن ماهم رفتیم دیدن کنیم اما از بس شما در حال تکون خوردن بودی عکسامون خوب نشدنابرو

 

 

 

 عشقم در حال نقاشی کشیدن رو سررسید مامانبزرگش چشمک

این کتونی هارو هم زندایی ماجده برات خریده بود و شما گیر دادی که توی خونه باید پات کنی نیشخند

فدااای دست چپیت من بشم که همه کارات با دست چپه , جالبه که توپم با پای چپ شوت میکنی مژه

 

 

 

 13بدر هم که از شب قبلش باااارون شدید میومد وتا بعدظهر ادامه داشت ما هم بعدظهر رفتیم بیرون 

 

 

 

 شیطون بلاها مگه میزارین یه عکس درست حسابی بگیرم ازتون 

قربونت برم که حس بزرگی میکنی در مقابل آراد

 

 

 

تولد یک سالگی آراد

این سه چرخه رو ما برای آراد خریده بودیم و شما طبق معمول گیر داده بودی بهش حالا خوبه خودتم داریااا خجالت

 

 

 

 خب حالا رسیدیم به خبرای بد و مریضی جوجه کوچولوم , که واقعا خیلی روزای بدی بود هفته دوم عید که سرما خوردی

و چند روز بعد از عید تهوع شدید گرفتی طوری شده بود که اب هم میخوردی بالا میاوردی همراه با تب , و برای اولین بار سرم زدی الهی برات بمیرم که انقدر گریه کردی و به پرستاره میگفتی آنومه بد گریه

خلاصه اومدیم خونه تا فرداش هم خوب بودی دوباره اسهال و استفراغ شروع شد ناراحت

باز رفتیم دکتر , چون غذا که نمیخوردی هیچ , داروهاتم میخوردی بالا میاوردی خیییلی روزای بدی بود ناراحت

اینجا هم برای دومین بار داشتیم میرفتیم دکتر , که اصلا دیگه حالی برات نمونده بود نه میخندیدی نه گریه میکردی نه هیچ حرفیخنثی

مامانی نه تنها من بلکه همه دلشون برای شیطنتات تنگ شده بود 

چه خوووبه که شیطونی میکنی 

تا میتونی همه چیزو بریز به هم ولی دیگه اونجوری ساکت نباش ناراحت

 

 

 

 گریهدل شکسته

 

خلاصه با هر عذابی که بود داروهاتو توی ماست ,  فرینی و غذاهات ریختم , همراه با انتی بیوتیکی که خوردی خدارو شکر بهتر و بهتر شدی و اون روزهای سخت گذشتفرشته

درسته خیلی ضعیف شدی اما خوشحالم که به خوبی تموم شد و الان شاد و قبراقی , وزن رفته هم به زودی به دست میاری امیدوارم هیچ پدر و مادری مریضی بچه شو نبینه

و جوجه کوچولوی منم دیگه مریض نشه فرشته

 

 

 

27فروردین تولد بابا حسام قلب

 

 

اینم اولین مسواک و خمیر دندون آدرینا جونمژه

 

تا یادم نرفته یه خاطره بامزه هم از شما بگم

دیشب هوا خیییلی گرم بود منم جای شلوار یه شلوارک خیلی کوتاه پوشوندمت , شبش که انقدر خوابت میومد متوجه نشدی 

صبح که بیدار شدی رفتی از کشوی لباست یه شلوار برداشتی اومدی بهم میگی مامانییی بوپوووش عیبه , دستاتو میزدی به پات و میگفتی پاچه, عیبه نیشخند

فداای اون حجب و حیات بشم من , کلا هرکسی به شکمت یا پاهات دست بزنه میگی عهههه عیبه خنده

 

درو دیوارای خونه هم که همه رو خط خطی کردی بعد که یکی میاد خونه مون یا شب که بابایی میاد میگی بیا بیا بیا بعد دستشو میگیری میاری نشون میدی میگی این شیههه؟؟؟(این چیه) با همین قیافه تعجب

بعد که اون طرف میگه کی کرده؟ میگی آناناااا خنده

 

صبحها بیدار میشی میگی مامانی شعر هورا

بعد که برات شعر میزارم میگی پاااچو ببقصنیشخند , ( برقص) هورا

قلب

 

تا پست بعدی خدا نگهدار ماچبای بای

پسندها (11)

نظرات (26)

مامان فدیا
4 اردیبهشت 95 13:12
واااای چه وحشتناک ادرین یه بار که یک سالش بود اینجوری مریض شد خیلی بد بود امیدوارم دیگه هیچ وقت پیش نیاد
مامان لیدا
پاسخ
انشالا
گیلدا
4 اردیبهشت 95 18:50
ماشالله به آدرینای زرنگ و شیرین زبون ایشالله دیگ هیچوقت مریض نشی
مامان لیدا
پاسخ
مرسی خاله جونم
محجوب بانو
4 اردیبهشت 95 21:09
سلام خواهر عزیزمممممممم فدای تو و گل دخملی من هم پاشم برم پاچه هام وبپوشونمممم واقعا این پست خیلی خیلی زیبا و دلنشین بوووود مخصوصا عکس های عزیز دلممممممم.خوشکل خانوم روز به روز خانوم تر میشه انشالله همیشه سلامت باشید
مامان لیدا
پاسخ
سلام عزیز دلممم مرسی عزیزم چشات قشنگه ممنونم همچنین بوووس برای فاطمه سادات ناز
مامان مژگان
6 اردیبهشت 95 2:15
سلام خانومی چه دخمل ناز و بلایی ایشالله که خدا حفظش کنه تنش همیشه سالم باشه💋😍💋😍مریضی این جوجو ها واقعا سخته شکر خدا که گل دختر سلامتی شو بازیافته🌹🌷🌹
مامان لیدا
پاسخ
سلام عزیزم مرسی ممنون خدا گل دختر شما هم حفظ کنه و مریضی از همه بچه ها دور بشه
مامانی
6 اردیبهشت 95 7:46
به به چه دخمل نازی با چه عکسهای خوشکلی انشالله که هیچ وقت مریض نشی و همیشه سالم و سلامت باشی
مامان لیدا
پاسخ
سلام عزیزم مرررسی انشالا
محجوب بانو
6 اردیبهشت 95 15:26
عزیزان امیدوارم همتون همیشه ی همیشه سلامت باشید
مامان لیدا
پاسخ
ممنون محبوب بانوی مهربوووون همچنین
مامان هانیه
6 اردیبهشت 95 16:12
سلام لیدا جون خوبی عزیزم؟ عکسها مثل همیشه زیبا بودن فدای ادرینای نازم بشم هزار ماشااله وروجک و خانوم تر شده ان شااله همیشه بلا و بیماری از فرشته کوچولومون دور باشه بووووووووس به روی ماهش
مامان لیدا
پاسخ
سلام عزیزم ممنون خوبیم نظر لطفته هانیه جون. مرسی بوووس
مامان معصومه
6 اردیبهشت 95 16:43
عزیزدل خاله انشالله هیچ وقت مریض نشی و همیشه بخندی و شیطنت کنی
مامان لیدا
پاسخ
ممنون خاله جونم
آریا
7 اردیبهشت 95 13:12
سلام مامان لیدا عکسی از آدرینا برداشتم ینی تمام مطلبای ک گذاشتی با عکس آدرینا از همشون یکیشون خیلی قشنگ افتاده اون لباس قرمز فکر کنم حدود یک سالش بوده اونو برداشتم البته عکسشو ب کسی نشون نمیدم ولی اگه ناراحتی تا از گوشیم عکسشو پاک کنم
مامان لیدا
پاسخ
سلام , اشکالی نداره
مامان الی
7 اردیبهشت 95 16:13
آدرینا نازنینم امیدوارم همیشه سلامت باشی و در پناه حق
مامان لیدا
پاسخ
ممنون خاله جون
آریا
8 اردیبهشت 95 11:01
مرسی ممنون مامان لیدا برا آدرینا بنر تبلیغاتی اگه خواستی تو وبم خبر بده تا درس کنم واسش
مامان لیدا
پاسخ
باشه مرسی
مامان صفا
8 اردیبهشت 95 20:56
ای جانم ایشالله دیگه هیچ وقت مریض نشه آدرینا جون و همیشه تنش سالم باشه.عکسا هم خیلی قشنگ بودن
مامان لیدا
پاسخ
مرسی خاله جون
آریا
9 اردیبهشت 95 12:42
این کد لوگو آدرینا بانو
مامان لیدا
پاسخ
مرررررسی
آریا
9 اردیبهشت 95 12:46
ی سری از عکسای آدرینا رو مدل دادم دوتاشون متحرکه بد بودن دلیت کن... عکس اول: http://s7.picofile.com/file/8249103384/PhotoFunia_1461829946.gif عکس دوم: http://s6.picofile.com/file/8249103734/PhotoFunia_1461829924.jpg عکس سوم: http://s6.picofile.com/file/8249103826/PhotoFunia_1461829847.jpg عکس چهارم: http://s6.picofile.com/file/8249103976/PhotoFunia_1461829402.gif
مامان لیدا
پاسخ
یه دنیا ممنون ولی من چون از گوشی میام متاسفانه نمیتونم از اینا استفاده کنم اما این سری که نت لبتابو شارژ کردم حتما امتحان میکنم , از اینکه وقتتونو برای آدرینا گذاشتید خییییلی ممنون مطمئنن قشنگن
آریا
10 اردیبهشت 95 11:12
خواهش میکنم کاری نکردم البته با گوشی هم میشه عکسای متحرک و غیر متحرکو دانلود کرد حتی میشه کد لوگو رو هم تو وبلاگ آدرینا گذاشت
مامان لیدا
پاسخ
بله , اما اونا به صورت لینک برای من نیومدن تا باز شن فقط کده. کد لوگو هم که اصلا نیومده
مامان ندا
12 اردیبهشت 95 12:55
سلام لیدا جونم.. خوبی عزیزم؟ ادرینای خوشگلم خوبه؟ انشاا...سال بسیار خوشی داشته باشید.. ماشاا.. به این دختر طلا و ملوس که اینقدر شیرین زبون شده و ووروجک واااای امان از این مریضی بچه ها..خیییییلی سخته واقعاحالا خداروشکر که خوب شد وانشاا.. همشهری سلامت باشه.. گل روی دخترمو ببوس لیدا جون
مامان لیدا
پاسخ
سلام ندا جونم , ممنونم از لطفت عزیزم باشه حتما روی ماه صاینای خوشگلو ببووووس
مامان مهدیه
13 اردیبهشت 95 12:11
آدرینا جونم همیشه شاد باشی در کنار پدرو مادر مهربونت.ایشالا تو سال جدید هیچ وقت مریض نشی
مامان لیدا
پاسخ
مرسی خاله جون
zakieh
14 اردیبهشت 95 1:08
سلام عزیزم انشالله همیشه سالم و سلامت باشید عکسها خیلی قشنگ بودن انشالله سال خوبی داشته باشید
مامان لیدا
پاسخ
سلام ممنونم همچنین
مامان منیژه
14 اردیبهشت 95 8:38
عزیززززم خداحفظش کنه گل دخترو ان شالله هیچ وقت مریض نشه،راستی ما هم رشت زندگی میکنیم
مامان لیدا
پاسخ
ممنون خاله جون چه جالب که همشهری هستید خیلی خوشحال شدم
مامانی
14 اردیبهشت 95 10:57
سلام لیداجان سال نوباتاخیرمبارک ا شاا...سال خوبی داشته باشیدکنارخانواده قربون آدریناجوون خوشگل وبانمک بشم که خوجل صحبت میکنه وااای خیلی نازشده چشم حسود کور عکسها هم خیلی زیبا بود
مامان لیدا
پاسخ
سلام عزیزم ممنون, شما هم سال خوبی داشته باشید مرسی خاله جون لطف دارید بوووس برای محمد یاسین جون و مه یاس خوشگل
......
17 اردیبهشت 95 9:05
سلام مامان لیدا خوبی اون فسقلی چطوره...کلیپ آزمایشی بود چون تعداد عکسا کم بود بخاطر اون بود که بعد عکسا آهنگ ادامه داشت باید عکس به اندازه آهنگ بذاری هماهنگ بشه حالا عکس مثلا50تا ازش داری بده تا هماهنگ کنم با آهنگه که گفتی ...
مامان لیدا
پاسخ
سلام ممنون باشه چشم
......
17 اردیبهشت 95 9:15
کد لوگو آدرینا مشکل داره باید درست بشه
......
18 اردیبهشت 95 17:28
سلام کد لوگو رو اصلاح کردم الان کار میکنه...عکس از آدرینا گرفتی ب عکساس بگو بندازتش تو فلشی بهم بدشون میکس کنم
مامان آنیسا
25 اردیبهشت 95 8:23
آخی عزیزم چه مریضی سختی رو پشت سر گداشتی بلا دوره ایشالا چقدر خانوم و ناز شده آدرینا جون گلم
مامان لیدا
پاسخ
مرسی خاله جون
طراحی قالب وبلاگ
25 اردیبهشت 95 12:57
سلام سایت طراحی ما تا پایان ماه بهشتی ها! یعنی اردیبهشت ۵۰ درصد تخفیف برای همه ی طراحیاش گذاشته! یعنی شما می تونین با ۱۵ هزار تومان یک قالب ساده اما شخصی داشته باشید اونم با کیفیت خوب! اگه دنبال یک قالب شخصی هستید عجله کنید که آخرای اردیبهشته
بابا حمید
28 اردیبهشت 95 12:34
سلام آبجی گل ومهربونم صبح شما بخیر وخوشی باشه آبجی گلم مممنون از لطف ومحبتت آبجی گلم بهمون سر میزنید از طرفم آدرینا جووون را ببوسید با آرزوی بهترینها برای شما و خانواده گلتون موفق باشید ................................. در پـیــش بـــی دردان چــــرا فـــریـاد بــــی حــاصــل کــــنم گــــــر شکـــــوه ای دارم ز دل بـــا یـــار صـاحبــــدل کــــنم در پــرده سـوزم همچــو گل در سینه جوشم همچو مل مــن شمـــع رســـوا نیستم تا گـــــریه در محفل کنم اول کــــنم انـــدیشـــه ای تــا بــرگـــــزینم پیشه ای آخـــر به یک پیمانه مــــی اندیشه را باطل کـــنم زآن رو ســـتــــانــــم جــــام را آن مایـــــه آرام را تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم از گـــل شنیدم بــوی او مستانه رفتـــم سوی او تا چـــون غبار کـــوی او در کـــوی جـــان منزل کــنم روشـنـگــــــری افــلاکـــیـم چــون آفـتــــاب از پـاکــــیم خـاکـــــی نیــم تــا خــویـش را سـرگـــرم آب و گــل کنم غــــــرق تمـنـــــای تـــــوام مـــوجــــی ز دریــــای تــــــوام مـــن نخــل سرکـــش نیستــم تـا خانــه در ساحــل کـــنم ..................... با هر قدمی که در راه رسیدن به خدا بر می داریم خدا یکصد قدم به ما نزدیک تر میشود از این روست هنگامی که فکر می کنیم در جستجوی خدا هستیم در حقیقت این خداست که در جستجوی ماست ... ////
مامان لیدا
پاسخ
سلام ممنون متنتون زیبا بود