ما بعد از کلی تاخیر اومدیم
سلاااام به روی ماهتون دل ما برای دوستای گلمون یه ذره شده بود
اما متاسفانه وقت نمیکردم بیام و آپ کنم البته یکی 2بار اومدم یه عالمه تایپ کردم و عکس گذاشتم که بی دلیل همه پرید , منم دیگه بیخیالش شدم الان هم نمیدونم از کجا باید شروع کنم .
خب بهتره از تولد دو سالگیت بگم که به دلایلی تولدمون خیلی کوچیک و خانوادگی شد
پسر کوچولوی 3روزه پسر عمه م از دنیا رفت واقعا از ته دلم برای مامانش که با هزار سختی دنیا اورده بودش غصه خوردم همچنین برای باباش که روز دنیا اومدنش با ذوق و شوق به همه شیرینی میداد . خودِ نی نی هم که فرشته بود
همچنین چند روز قبل از تولد یکی از آشناهامون که جوون هم بود فوت شد
منم همه کارهارو انجام داده بودم و نمیتونستم کنسل کنم , این شد که تولد رو یک هفته با تاخیر , خانوادگی و خیلی کوچیک گرفتیم.
اینم از عکسای اون روز
عروسک کوچولوی ما وسط مهمونی خوابش برده
دخترم تو همانی که همیشه دوستش دارم ...
همانی که تا غصه ام میگیرد سر و کله اش پیدا میشود ...
تا مرا نخنداند دست بردار نمیشود ...
همانی که همیشه پر است از شور , شادی و زندگی ...
تو همیشه همانی...
تولد یک سالگی
یه روز عالی و بهاری با دوستای گل ِ نی نی وبلاگی
4
من قربون دختر نماز خونم بشم که بالارو گرفته پایینو ول کرده. آخه اون مهر گنده تو کجای دلم جا بدم من ؟
طبیعت شاندرمن , داری به گاو نون میدی
همه ش سوال میکردی ( گاوا چرا کفش ندالن ؟ )
اینام یه تعدادی از عکسای این مدت آدرینا جونم ( که تاریخاش از دستم دررفته )
دختر که داشته باشی...
با خود تصور میکنی ...
پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای ابریشمی ... وقتی که بلندتر میشود ...
و کیف عالم را میبری... از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان...
دختر که داشته باشی انتظار شیرین زبانیش را میکشی و پرحرفیش...
دختر که داشته باشی مادر تر میشوی ...
دختر که داشته باشی خوشبخت تر...
دخترم روزت مبارک
امسال دیگه خانوم خانوما بزرگ شده و به انتخاب خودش کادو میگیره
تصمیم گرفتیم که کادوتو خودت انتخاب کنی توی مغازه
شما هم اینارو برداشتی البته اون گل سر انتخاب مامانی هست برای شما
یه روز خونه مامانبزرگ بابایی , وقتی اومدم توی اتاق با این صحنه مواجه شدم
مهربونیای دخترم بی حد و مرزه
هفته پیش رفته بودیم تهران که اولین مسافرتت به تهران بود خیلی هم دختر خوبی بودی و اصلا اذیت نکردی مثل همیشه ( جز شیطنتای کوشووولووو به قول خودت )
خاله ریزه خونه ما ( بهت میگم خاله ریزه منی میگی من خاله ریزه نیستم من آدینام )
2سالو یک ماهگی از شیر گرفتمت اما هنوز موفق به گرفتن پوشک نشدم
متاسفانه اصلا همکاری نمیکنی با اون که حرف زدنت خیلی خوبه و از خیلی وقته که دسشویی میکنی بعد میگی اما قبلش نمیگی
و اینکه فاصله جیش کردنت خیلی کمه هر 10 دقیقه
وقتی میبرمت دسشویی به هیچ عنوان جیش نمیکنی با اونکه علاقه شدیدی به دسشویی داری
حرف زدنت انقدر شیرینه و هرروز جمله های قلمبه سلمبه میگی که واقعا باورم نمیشه از کجا میاری اینارو؟
با آراد بازی میکنی بعد بهش میگی : منو استه (خسته) کردی آدادو (ما به آراد میگیم آرادو, شما میگی آدادو 😁)
میگم آدرینا بیا غذا بخور میگی سرد بشه چشششم
قربون اون عفت کلامت من بشم آخه
فقط دوست داری بریم بیرون ,هروقت میخوام ببرمت حموم یا داریم غذا میخوریم یا لباستو عوض میکنم میگی مامانی بعدش بیریم کوژا ؟ (کجا)
وقتی یه کار بدی میکنی خودت متوجه میشی, پشتش سریع لبتو جمع میکنی میگی مامانی تو رو ایلی دوست دالم چون میدونی دیگه بعد این حرفت چلونده میشی از طرفم
هروقت میخوام لباستو عوض کنم به هرکی دور و برمون باشه میگی منو نگاه نکنیدااا من کوشولویمااا
سوسک اومده بود خونه مون , بابایی گفت الان میکشمش. یهو شما گفتی نههه نکش گناهه
دیروز گفتم آدرینا خیلی شیرینی میخورمتا... میگی من که خوردنی نیستم مگه میشه؟؟!
میگم آره میشه چرا نشه؟ ... میگی: مگه نمیشه هااا
بعد میگی من شیرین نیستم که بستنی شیرینه
یاد گرفتی کشوی کابینتو باز میکنی میری توش بعد از اونجا میری روی کابینت , میگی ( منو نیگا شه ژوری بالا میرم )
وقتی هم دارم غذا درست میکنم حتما باید بیای اون بالا بشینی نظاره گر باشی امروز چایی خشکو ریختی پایین دیدی اخم کردم بهت , میگی اشکال نداااره اودم (خودم) جمع میکنم
خب این بود خاطرات خنده دار آدرینا جون
دوستای گلم به زودی میام و بهتون سر میزنم
روزهای خوب... حسهای خوب...
یه تن سالم , روح آروم , دل بی غم , لب خندون...
آرزوی قلبی من , برای همه...