سه سالگی
29 ماهگیت مبارک دلبرک جانان
دردانه زیبا من اصلا فکر نمیکنم با یه دختر بچه ای که در آستانه ی 2سالو نیمگی هست دارم زندگی میکنم رفتار و حرف زدنت خیلی بیشتر از سنت هست. سر سفره نشسته بودیم که بابایی سرفه کرد... شما یهو سرتو اوردی بالا میگی : چی شده؟ آب بخور خوب میشی و با اون دستای کوچولوت براش آب میریزی... و ما همچنان فقط نگاهت میکنیم و از ته دلمون لذت میبریم. وقتی یکی حرف بد بزنه بهش میگی:نگو من یاد میگیرمااا تلفنی داشتی با عزیز جون(مامانبزرگِ بابایی) حرف میزدی ... عزیز: آدرینای من, کی میشه بزرگ بشی بدو بدو کنی بیای پیشم ...
نویسنده :
مامان لیدا
15:55
28 ماهگیت مبااارک دخترم
ریتم خنده هایت را دوست دارم ... تو در بین تمام آدمها... در این کره خاکی... تافته ی جدا بافته ای... امروز داشتم حمومت میکردم بهم میگی مامانی برو بیرون در هم ببند خودم حموم میکنم اخه من قربون اون مستقل بودنت بشممم بدون شرح ...
نویسنده :
مامان لیدا
1:33
ما بعد از کلی تاخیر اومدیم
سلاااام به روی ماهتون دل ما برای دوستای گلمون یه ذره شده بود اما متاسفانه وقت نمیکردم بیام و آپ کنم البته یکی 2بار اومدم یه عالمه تایپ کردم و عکس گذاشتم که بی دلیل همه پرید , منم دیگه بیخیالش شدم الان هم نمیدونم از کجا باید شروع کنم . خب بهتره از تولد دو سالگیت بگم که به دلایلی تولدمون خیلی کوچیک و خانوادگی شد پسر کوچولوی 3روزه پسر عمه م از دنیا رفت واقعا از ته دلم برای مامانش که با هزار سختی دنیا اورده بودش غصه خوردم همچنین برای باباش که روز دنیا اومدنش با ذوق و شوق به همه شیرینی میداد . خودِ نی نی هم که فرشته بود همچنین چند روز قبل از تولد یکی از آشناهامون که جوون هم بود ف...
نویسنده :
مامان لیدا
11:40
آستانه 2سالگی شکوفه بهاری من 🌺🌸
فرشته کوچولوی اردیبهشتی من , شکوفه بهاری من , که با اومدنت هرروزمون رو بهاری و سبز کردی ... آرزویم در دومین زادروزت , فقط و فقط سلامتی و موفقیت است ... عزیز دلم... بزرگ ِ کوچکم ... قدمهایت را هرچقدر میخواهی بزرگ بردار ... خریدارم حتی به قیمت این تغییرات شیرین ... مگر این روزها همان آرزوهای دلم نبود؟ ... مگر منتظر نبودم ؟ ... مگر روزها را نمیشمردم تا تو به اینجا برسی ؟ ... خدایا شکرت... هزار بار شکر که دیدم... بودم...تجربه کردم... این روزها را به من ببخش ... که تمام دلخوشی من , این پریزادِ دردانه است... همیشه باش ... همینقدر نزدیک... همینطور مهربان... همین اندازه ستودنی&nb...
نویسنده :
مامان لیدا
2:15
عید 95
سلام امیدوارم حال همگی خوب باشه , و سال جدید بهترین سال باشه براتون من اومدم با خبرهای خوب و بد طبق معمول, دلم برای اینجا خیلی تنگ شده بود اما فرصت نکردم بیام خب اول از همه بریم سراغ تقویمای آدرینا جون این تقویم 4فصلو برای خودمون سفارش دادم اینا هم آهن رباییه , که عیدی دادیم و اینا هم تقویمای تک برگ که زحمتشو زهرا جون, مامان محمد پارسای عزیز کشیدن هفت سینمون که همراه با شکوفه های روش, خودم درست کردم توت فرنگی مام...
نویسنده :
مامان لیدا
19:55