8خرداد 94 شاندرمن
جمعه پیش ناهار خونه یکی از بستگان بابایی که ماسال بود دعوت بودیم, تصمیم گرفتیم زودتر حرکت کنیم و صبحونه رو بیرون بخوریم
بعد از ناهار هم رفتیم شاندرمن, خونه یکی دیگه از بستگان, حیاط اونجا واقعا زیبا و دیدنیه
ما هربار که میریم اونجا اصلا بالا نمیریم و توی حیاطش که بهتره بگم باغ و پر از درختها و گلهای خوشگله, زیرانداز پهن میکنیم و چایی میخوریم و حتی اگه ناهار یا شام باشه باز همونجا میخوریم واقعا تو فصل بهار خیلی لذت بخشه.
اینا هم چندتا عکس از دختر گلی تو باغ شاندرمن
آخرش هم که دیگه دخترم خسته شده بود از این همه دوربین و غر میزد
خب تا خاطره بعد خدا نگه داااااار
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی