عکسهای آتلیه, 17 ماهگی و مراسم شیرخوارگان
عکسهای آتلیه, 17 ماهگی و مراسم شیرخوارگان سلام به گل قشنگم و دوستای گل خودم, خیلی وقت بود که میخواستم عکسهای آتلیه رو بزارم ولی اصلا وقت نمیشد بالاخره امروز وقت کردم که بیام یه سر به وبلاگ بزنم و آپ کنم خلاصه ببخش مامانی رو که دیر گذاشتم اینم بگم که این عکسا مربوط به 16 ماهگی شما هست
این لباس سبز زیبارو هم پریا جون برات دوخته بود .بازم ازش تشکر میکنم که انقد به ما محبت داره و همیشه واسمون زحمت میکشه
خب حالا بریم سراغ عکسهای 17 ماهگی
اول از همه 17 ماهگیت مبارکت باشه پیشرفتا و کلمات زیبایی که میگی روز به روز داره بیشتر میشه و ما هم روز به روز بیشتر عاشقت میشیم. مینیونو خیلی دوست داری و میگی "مینو مینو مینا"
هروقت که شیر بخوای میگی "جی جی" , یه ماشین داری که کوکیه میاری میدی بهم که کوکش کنم وقتی که راه میره شما هم باهاش میدویی و بالا پایین میپری میگی بددا بددا بددددداااا ( یعنی بدو)
انقد اینو بامزه میگی که محاله یه بار بگی و نچلونمت فقط دوست دارم حرف بزنی و من تماشات کنم خییییلی بامزه حرف میزنی و واقعا لحظه شیرینیه.
بعد از خوردن غذا وقتی که من میگم الهی شکر شما هم میگی الا چچچوک....
عکس جامونده از ماه پیشه که در حال بستنی خوردنی
اینجا هم خونه مامان بزرگِ بابایی هست
دختر گلم واسه خودش اون بالا مغازه باز کرده
فدای اون قدو بالات آخه کی انقدر بزرگ شدی
یه روز بارونی, آدرینا با مامانیش میخواد بره خرید
سلفی های دخترم
این لباس خیلی جریان داره, پارسال مامان نسرین برات سفارش داده بود که ببافن اولش اندازه ت بود ولی من اشتباه کردم دادم بخار و بعدش دیدم که بله قشنگ 3 سایز بزرگتر شد گذاشتم واسه امسال که ظاهرا هنوز بزرگه ولی جوراباش کوچیک شده
روز شیرخوارگان ما 7صبح بیدار شدیم و با بابایی رفتیم آش خوردیم و بعدش رفتیم مصلی که خاله جون پریا جون و زندایی جون همراه آرادی هم اومده بودند شما هم که عادت نداری صبح زود بیدار شی بیشتر خواب بودی اینا هم چندتا عکس از اون روز, البته دوربینای صدا و سیما هم خیلی ازتون عکس گرفتن
مراسم شام غریبان که عاشق شمع شده بودی آخر هم شمعها تا آخر نسوختند همه رو جمع کردیم چون شما هی فوت میکردی و دست میزدی فکر میکردی تولده
قربون دل کوچولوت و شمع روشن کردنت انشالا که هیچ بچه ای تو این دنیا غصه نداشته باشه
این عکس مال امروزه که بابایی از سرکار اومده بود دستاشو بشوره و انتظار همیشگی شما پشت در دستشویی
تا پست بعدی خدا نگهدااار 
به ماهم سر بزنید مامان آدرینا جون
17 ماهگیت هم مبارکه عزیزدل 
اصلا دوس ندارم ولی وقتی به پسر کوچولویی که قراره بدنیا بیاد فک میکنم کلی ذوق میکنم
آدرینا جونو ببوس پیش ما هم بیا منتظرم 
بی صبرانه منتظر دیدن روی ماهشم 